مصاحبه آقایان "عباس محمدی" و "همایون بختیاری"؛ پیرامون برنامه برودپیک (بخش 2)
سرکار خانم سارا مالکی: اصلا نقطه دقیق GPS را هم که میدادند، قویترین آدم یک روز کامل نیاز داشت تا به قله برسد، چون ما در کمپ آدم داشتیم، اما نمیتوانستند بالا بروند. حتی اگر نفر به بالا میرسید، از دست یک نفر کاری ساخته نبود، از طرفی نقطه بچهها که بعد از دو روز مشخص شد با تلورانس حدود صد متر بود که غیرقابل دسترسی بود؛ یعنی کوهنوردان قوی که در محل بودند هیچکدام حاضر نشدند بروند وسط یک مشت دیواره در ارتفاع ۷ هزار و ۸۰۰۰ متری. خب بچهها سقوط که نکرده بودند، با پای خودشان به آن نقطه رسیده بودند، پس قطعا افراد دیگر هم میتوانستند به آنجا بروند...
بختیاری: خب اشتباه رفتهاند اگر آدمهای دیگر هم میرفتند گرفتار میشدند. آن طور که بچهها به ما گفتند متوجه شدهاند مسیری که پایین رفتهاند اشتباه بوده، به سمت بالا هم برگشتهاند اما نتوانستهاند بیرون بیایند.
آیا اطلاعات بچهها از مسیر برگشت جامع و کامل نبوده که راه را گم کردهاند یا اشتباه رفتهاند؟
بختیاری: بچهها در یکی از تماسها گفته بودند که ما کمپ سه را میبینیم، قطعا مسیر را درست آمده بودند که کمپ سه را میدیدهاند، اما به طور حتم در قسمتی از مسیر که طناب ثابت نداشته گفتهاند اینجا گردنهایست که باید پایین بیاییم.
محمدی: اینهایی که ما میگوییم حدس است و متاسفانه یک نفر از بچهها هم برنگشت که داستان را بگوید، دوربین و جیپیاس بچهها هم در دسترس نیست و ممکن است هیچوقت نباشد که بخواهیم بر اساس آنها قضاوت بکنیم، اما حدس ما این است که به خاطر میل به سریعتر پایین آمدن، خصوصا وقتی کمپ دیده میشده، بچهها به میانبر زدن تحریک شده باشند. به احتمال خیلی زیاد، دوستان ما جسارتی به خرج دادهاند و با دیدن کمپ سه، تشخیص دادهاند که میانبر بزنند و به احتمال قوی به دلیل خطای دید، حدس نمیزدهاند که زیر گردنه دیوارهای غیر قابل عبور باشد.
حالا یا واقعا نمیدانستهاند یا میخواستهاند از میانبر بروند، آیدین روز پنجشنبه گفت که ما فهمیدهایم که اشتباه آمدهایم، مسیری را که پایین آمده بودیم برگشتهایم، اما توان نداریم بالا بیاییم و این عین صحبتهای آیدین است. این روز پنجم فعالیت آن ها در آن ارتفاع بود و آیدین که آدم جسور و توانمندی بود گفت که ما دیگر قادر به حرکت نيستيم و باید به ما کمک برسد.
بنابراین اگر فرض محال ۲۰ نفر کوه نورد زبده و آماده با تمام امکانات هم آنجا بودند، وقتی ما نمیدانستیم در کوهستانی به آن عظمت بچهها کجا هستند، کاری از دست کسی ساخته نبود. اما در نهایت نقطه آخرین تماس مشخص شد ...
محمدی: بله، اما گفتهاند آخرین تماس جایی در این حدود با تلورانس ۱۰۰ متر است، ۱۰۰ متر در کوه یعنی یک دنیا. اگر فرضا آن نقطه با تلورانس یک متر مشخص میشد هم کسی آنجا نمیرفت.
بختیاری: کوهنوردانی در محل برای کمک حاضر بودند، اما با مشخص شدن نقطه در روز یکشنبه گفتند ما نمیرویم.
اما نکته اینجاست که نقطه آخرین تماس خیلی دیر مشخص شد، یعنی اگر زودتر این نقطه معلوم میشد، امکان نجات وجود داشت.
بختیاری: مشخص شدن نقطه به خاطر حساسیت منطقهای که بچهها در آنجا بودند، آنقدر طول کشید. روز اول که من اقدام کردم برای نقطهیابی در خارج از کشور به من گفتند تو قصد انجام عملیات جاسوسی داری، چون نقطهای را میخواهی در مرز سه کشور پاکستان، چین و هند. این کاری بود كه دولت باید انجام میداد و البته دولت کمک هم کرد. آنها باید جواب میدادند که یکشنبه محل تماس را گفتند.
محمدی: وزیر و رییس جمهور هم پیگیر کار بودند، دستشان هم درد نکند که بعد از ۴۸ ساعت، نقطه را به ما دادند، اما اگر همان ثانیه اول بعد از تماس هم نقطه بچهها معلوم میشد، کسی نمیتوانست به این سادگیها کمک کند، زیرا کار به جایی رسیده بود که دیگر فاجعه شکل گرفته بود. آیدین آدمی نبود که بگوید من کمک میخواهم، من میشناسمش موقعی کمک خواسته که کار از کار گذشته و دیدیم که بله، جایی رفتهاند که قویترین کوه نوردان دنیا حاضر به رفتن نشدند، حتی بحث مالی را هم مطرح کردیم، گفتند نه. به باربرها گفتیم ۵ هزار دلار میدهیم، ۵ هزار دلار برای یک باربر؛ یعنی درآمد یک عمر، رفتند، اما نتوانستند بچهها را پیدا کنند.
بختیاری: ما به کسانی که قصد صعود قله کی ۲ را داشتند گفتیم اگر برنامه امسال خود را براي جستوجوکنسل کنید، به جز حقالزحمه، پول برنامه سال آینده شما را هم میدهیم، گفتند میآییم اما هلیکوپتر میخواهیم، گفتیم بفرمایید گفتند کپسول میخواهیم، لباس پر میخواهیم، باربر میخواهیم گفتیم بفرمایید، اما آخر سر گفتند نه، میترسیم.
محمدی: حتی دو نفر از سوییسیها تا کمپ ۲ هم آمدند اما ادامه ندادند.
بختیاری: من به جرات میتوانم بگویم امدادی که برای نجات بچهها انجام شد در تاریخ امدادرسانی دنیا بینظیر بود. در پرواز اول که ما توماس لامل را استخدام کردیم، فرمانده ارتش پاکستان قول داد هلیکوپترها تا جایی که میتوانند بالا خواهند رفت و این اتفاق هم افتاد. ما دو تا هلیکوپتر فرستادیم کمپ اصلی که یکی تا حدود ۸ هزار متری رفت که این کاری بینظیر بود. آنجا عکس گرفتهاند آمدهاند پایین عکسها را تجزیه و تحلیل کردهاند و دوباره رفتهاند بالا؛ یعنی در ظرف یک روز چهار پرواز انجام شد که گفتند ما چیزی ندیدیم. روز یکشنبه دوتا باربر ما تا قله هم جستجو کردند. روز دوشنبه هم لامل گفت که از نظر من جستجو بیفایده است، اما به اصرار سفارت ایران، این کار را انجام میدهم که دوشنبه صبح هم پرواز داشتند که تا ۶ هزار و ۳۰۰ متر رفتند.
اما هرچند بچهها به صعود با اتکا به نیروی خود اعتقاد داشتند، اما بهتر نبود تیمی از چند شرپای ماهر مثلا از نپال میآوردید در کمپ سه مستقر میشدند تا در صورت بروز حادثه سریعا به سمت بچهها بروند؟
محمدی: این را بچهها میخواستند. در نامهای هم که آیدین پیش از رفتن آن را نوشته بود، گفته بود که میخواهیم کار خودمان باشد، از عرق خودمان باشد. این یک تز و ایدهای قوی در دنیای کوهنوردی است و از نظر ورزشی بسیار باارزش است.
کاری که آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراهی انجام دادند کاری بود که در مقیاس دنیا قابل اعتنا و در مقیاس ایران فوقالعاده باارزش است، چون تا به حال چنین کاری انجام نشده، متاسفانه اما به دلیل بدشانسی یا ضعف که باید بعدا بررسی شود، در بازگشت از مسیر عادی این اتفاق رخ داد.
بختیاری: ما کمیتهای تشکیل دادهایم برای بررسی این موضوع که در آن به روی همه باز است و کوهنوردان و هیمالیانوردان میتوانند بیایند و چرایی این اتفاق را بررسی کنند.
محمدی: بله، متاسفانه افراد زیادی که اصلا در جریان نبودند دورا دور اظهارنظرهایی کردند که درست نبود، در حالیکه که عملیات پیگیری امداد در سطح وزیر و رییسجمهور در حال انجام بود. من تمام مدت کنار آقای بابازاده بودم، ایشان با تلفن حرف میزد و رایزنی میکرد، اما من آن موقع نمیدانستم که مثلا وزیر ارتباطات پشت خط است.
با وجود این فکر میکنید که مسوولان گروه آرش قادر به پاسخگویی به موج انتقاداتی که به راه افتاده است باشند؟
محمدی: ببینید لزومی ندارد که ما به تکتک اظهارنظرها پاسخ بگوییم و واقعیت این است که عملیات جستجو بدون کوچکترین تعللی انجام شد. کارهایی که میشد کرد اینها بود، کاری که نمیشد کرد این بود که زمان را به عقب برگردانند، زیرا دیگر فاجعه رخ داده بود. موقعی آیدین تماس گرفت که دیگر کاری از دست ما برنمیآمد.
برخی از منتقدان اعتقاد دارند؛ بچهها به سبک انتحاری صعود کردهاند و میخواستهاند به هر قیمتی؛ فقط صعود کنند و به خاطر وجود این تفکر، جان خود را نادیده گرفتهاند و با آغوش باز به استقبال خطر رفتهاند.
بختیاری: بچهها بعد از آخرین بیواکشان به قله رفتهاند. ساعت چهار و نیم بعدازظهر به وقت ایران و ۵ بعد از ظهر به وقت پاکستان به قله میرسند و نمیتوان اسم این کار را عملیات انتحاری گذاشت. به عقیده بنده، کوه نوردی ورزش نیست، کوه نوردی یک فعالیت جسمانی شخصی است، من این را قبلا در کمیته ورزش المپیک هم گفتهام، زیرا یکی از مهمترین معیارهای ورزش این است که هیچ خطری نباید ورزشکار را تهدید کند، چرا در تکواندو یا بوکس از وسایل پیشگیری از ضربه در لباسها استفاده میشود؟ پس اگر ما بگوییم انتحاری، به این معنا است که هر فعالیت کوه نوردی انتحاری است، زیرا در توچال هم ممکن است آدم زمین بخورد و گردنش بشکند.
در کوه نوردی شما با طبیعت مبارزه میکنید و طبیعت پر از مخاطره است. باید این را در نظر گرفت که این بچهها به شیوه آلپی و سبکبار صعود کردهاند و واژه انتحار بیمعنا است. باز کردن مسیر در کنار مسیر نرمال در چنین ارتفاعی کار بزرگی محسوب میشود، چه رسد به این که در ارتفاع ۷۵۰۰ متری با کرامپون و تبر یخ سنگ نوردی شود و مسیری فنی گشایش شود، کمتر کوه نوردی در دنیا پیدا میشود که بتواند چنین کار دشواری را که بچهها کردند انجام بدهد. ما باید این را در نظر بگیریم که بچهها از چنین مسیری با موفقیت عبور کردهاند و چنین تیمی قطعا در مسیر نرمال دچار اشتباه شده است.
محمدی: اینها اصطلاحاتی است که برخی دوستان برای خود ساختهاند، ولی در دنیای کوهنوردی اصطلاحات پذیرفتهشدهای نیست؛ البته بچهها کلا سبکبار صعود نکردهاند یعنی تا کمپ سوم باربر داشتهاند و از کمپ سه به بعد با اتکا به خود و به صورت سبکبار رفتهاند. در واقع صعود بچهها ترکیبی بوده از شیوه صعود کلاسیک و آلپاین که در رده کارهایی که ایرانیها انجام دادهاند این با ارزشترین کار بوده و من حاضرم بر سر این موضوع با هرکسی که میخواهد بحث کنم. بسیاری افراد در کوه نوردی آرمان خاصی ندارند، جز ارضای تمایلات شخصی، اما در مورد بچهها و چیزی که خودشان گفتهاند، بهخصوص از نامه آیدین، میتوان فهمید که بچهها با یک سری آرمان و آرزو و با یک دید اجتماعی رفتهاند.
من مسیری را که بچهها باز کردهاند تشبیه میکنم به پرچمی که برای همیشه از ایران بر روی این کوه عظیم برافراشته شده و خواهد ماند و از این پس همه خواهند گفت مسیر ایران و این چیز کوچکی نیست. این یک افتخار ملی است که با تلاش و فداکاری بچهها به نتیجه رسید و در ایران بیسابقه بوده است. این که جان بچهها مهمتر از تمام این ها بود و ای کاش این اتفاق نمیافتاد، بر همه روشن است؛ اما به هر صورت مسیری باز شده که پرچمی از ایران است برای همیشه و این کار بزرگ خواست بچهها بوده است.
منبع: خبرگزاری روزنامه دنیای اقتصاد - 10 مرداد 1392 - با سپاس فراوان - گروه کوه نوردی کلکچال - www.kolakchal.ir
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:13 توسط کاوه اشکشی
|



